چقدر دلتنگم 

شبیه جا مانده ای از قافله 

شبیه دور افتاده از خانه 

شبیه جدا شده از یار 

چقدر دلتنگم

حس کسی را دارم سالهاست رفته 

و اکنون به خانه ی خویش بازگشته

دلتنگ لحظه های نابم

دلتنگ سجاده ای از عشق 

دلتنگ انتظار و انتظار و انتظار 

چقدر سخت است لحظه های بی حس ماندن 

لحظه های بی عشق

و چقدر دیر فهمیدم که بی عشق میمیرم

حزنی به عظمت تاریخ

عاشورا را مرور میکنم 

کربلا را
پراز درس زندگیست
برای همین است که میگویند
کل یوم عاشورا
کل ارض کربلا ....
تمام روزها میتواند عاشورا باشد
و قدم قدم کره خاکی کربلا
دو طرف را نظاره میکنم
طرفی روشن و سفید
درست مثل صراط مستقیم رو به مقصد
سیاهی ندارد که هیچ خاکستری هم حتی کوچکترین ذره دیده نمیشود
و اما روبرو
بی راهه ای رو به سقوط و زوال و گمراهی
سیاهی محض است یا حتی خاکستری هم اگه بود رفته رفته سیاهتر میشود درست مثل ظلمت
و خودم را به داوری مینشینم
و باز تکرار میشود ول یوم عاشورا
و باز تکرار یاران بی مانند حسین
حججی ها ثابت میکنند میشود یار حسین بود
میشود روشن بود درخشان و بی هرگونه خللی
و باز کل ارض کربلا
و دوباره به خودم برمیگردم
هیچ شباهتی بین من و رهروان بی مانند صراط مستقیم و اهالی سفینه نجات حسین نیست
خودم را که نمیتوانم فریب دهم
نقطه های سیاه زندگی من و خاکستری هایش بلا انکار است
و باز کل یوم عاشورا
کل ارض....
لحظه های آخر همیشه نزدیک است
و زودتر از تصورمان دیر میشود
یا رومی ....
نه یا حسینی حسینی
یا یزید یزیدی
بهتر بگویم یا باید امام عصری باشی
و یا ره بی مقصد گمراهی در پیش گیری
و حر نشان داد میشود دم آخر هم حسینی شد
و یا عمر سعد که بلاخره نفسش غالب شد و گندم نخورده ری را به حسینی بودن و ابدی بودن فروخت
حر بودن .....
افسوس دارد هر دم بی حسین
افسوس دارد هر نفس بی مهدی زهرا
خجالت دارد هر لحظه ی سیاه و خاکستری و گمراهی ....
ولی انتخاب
از رگ گردن نزدیکتر است
چون برسد دیگر انتخابی نیست
و من دستان حسین میخواهم
من امام عصر میخواهم که پیکی فرستد و مجنونم سازد
برای پاهای سست و اراده ی ضعیف چون من یاریگر لازم است

خدایا من آزادگی را بر میگزینم
کمکم میکنی
من یک شب و ره صد ساله میخواهم
من میانبر میخواهم که سریعتر به صراطم رساند
بس است تمام قدمهای بی راهه ها
من شهادت میخواهم که مرگ نزدیک است
یاریم کن حسین
یاریمان کن امام عصر من

 درد های دل

امام نقی(ع)

تاکور شود هرانکه نتوانددید


آقا از اینکه اینهمه تنها شدی ببخش

از اینکه خرج مردم دنیا شدی ببخش

 

مظلومی مقام تو تقصیر دشمن است

اما غریب بین احبّا شدی ببخش...

 

تا قبل از این برای تو کاری نکرده ایم

مظلو م بی وفا شدن ما شدی ...ببخش

 

تقصیر ماست حُرمتتان را شکسته اند

زخمی بی تفاوتی ما شدی ببخش


 

برای دیدن تصاویر بیشتر لطفا به ادامه ی مطلب بروید

ادامه نوشته

این المضطر؟؟؟؟؟



از مأموریت که برگشت، خوشحال بود. پرسید:

راستی فرمانده گمراه کردن این ها چه فایده ای دارد؟

ابلیس جواب داد:

امام این ها که بیاید، روزگار ما سیاه خواهدشد

این ها که گناه می کنند، امامشان دیرتر می آید...



دنیای عجبیست

وقتی ادعای عاشقی میکنیم و خون بر دل معشوق

وقتی ندیدنمان را میگذاریم پای نبودنت

وقتی العجل العجل میکنیم

و مهر پای ورقه ی نیامدنت

روزگار عجیبیست

ویانه ماییم عجیبرترازروزگار

که دل خوشکرده به انتظار خویشیم

و در خواب......

باز هم مولا خود کاری کن

وگرنه به امثال من باشد

به سیاهی خومیگیریم و بیخیال طلوع خورشید میشویم

ای خوبترین

چه داریم جزشرمندگی که اگر جبران نداشته باشد

به هیچ نمی ارزد

وچگونه هزار سال فراق را جبران ممکن....!


استجابت دعا

استجابت دعا


کسى نزد امیرمؤ منان على (علیه السلام) از عدم استجابت دعایش شکایت کرد

و گفت :با اینکه خداوند فرموده دعا کنید من اجابت مى کنم ، چرا ما دعا مى کنیم

و به اجابت نمى رسد ؟! امام در پاسخ فرمودقلب و فکر شما در هشت چیز خیانت

کرده لذا دعایتان مستجاب نمى شود:

1 -شما خدا را شناخته اید اما حق او را ادا نکرده اید، بهمین دلیل شناخت شما

سودى بحالتان نداشته.

۲ -شما به فرستاده او ایمان آورده اید سپس با سنتش به مخالفت برخاسته اید

ثمره ایمان شما کجا است ؟

۳ -کتاب او را خوانده اید ولى به آن عمل نکرده اید، گفتید شنیدیم و اطاعت

کردیم سپس به مخالفت برخاستید.

۴ -شما مى گوئید از مجازات و کیفر خدا مى ترسید، اما همواره کارهائى

مى کنید که شما را به آن نزدیک مى سازد

۵ -مى گوئید به پاداش الهى علاقه دارید اما همواره کارى انجام مى دهید

که شما را از آن دور مى سازد

۶ -نعمت خدا را مى خورید و حق شکر او را ادا نمى کنید.

۷ -به شما دستور داده دشمن شیطان باشید

(و شما طرح دوستى با او مى ریزید) ادعاى دشمنى با شیطان دارید

اما عملا با او مخالفت نمى کنید.

۸ -شما عیوب مردم را نصب العین خود ساخته و عیوب خود را پشت

سر افکنده اید .. .

با این حال چگونه انتظار دارید دعایتان به اجابت برسد؟ در حالى که خودتان

درهاى آنرا بسته اید؟ تقوا پیشه کنید، اعمال خویش را اصلاح نمائید

امر به معروف و نهى از منکر کنید تا دعاى شما به اجابت برسد.

امام علی (ع) (نهج البلاغه حکمت ۳۳۷) : دعا کننده بدون عمل و تلاش

مانند تیرانداز بدون زه است.

نگهداری از مادر

محمد بن على ترمذى، از عالمان ربانى و دانشمندان عارف مسلک بود.

در عرفان و طریقت ، به علم بسیار اهمیت مى ‏داد ؛ چنان که او را

“حکیم الاولیاء” مى ‏خواندند.

در جوانى با دو تن از دوستانش ، عزم کردند که به طلب علم روند.

چاره ‏اى جز این ندیدند که از شهر خود ، هجرت کنند و به جایى روند

که بازار علم و درس ، در آن جا گرم ‏تر است.

محمد ، به خانه آمد و عزم خود را به مادر خبر داد.

مادرش غمگین شد و گفت : اى جان مادر ! من ضعیفم و بى ‏کس و تو

حامى من هستى ؛ اگر بروى ، من چگونه روزگار خود را بگذرانم.

مرا به که مى سپارى ؟ آیا روا مى ‏دارى که مادرت تنها و عاجز بماند

و تو دانشمند شوى ؟

از این سخن مادر ، دردى به دل او فرود آمد. ترک سفر کرد و آن دو

رفیق ، به طلب علم از شهر بیرون رفتند.

مدتى گذشت و محمد همچنان حسرت مى ‏خورد و آه مى ‏کشید.

روزى در گورستان شهر نشسته بود و زار مى ‏گریست و مى ‏گفت :

من این جا بى ‏کار و جاهل ماندم و دوستان من به طلب علم رفتند.

وقتى باز آیند ، آنان عالم‏اند و من هنوز جاهل.

ناگاه پیرى نورانى بیامد و گفت : اى پسر!چرا گریانى ؟

محمد ، حال خود را باز گفت.

پیر گفت : خواهى که تو را هر روز درسى گویم تا به زودى از ایشان

در گذرى و عالم ‏تر از دوستانت شوى ؟

گفت : آرى ، مى‏ خواهم.

پس هر روز ، درسى مى ‏گفت تا سه سال گذشت. بعد از آن معلوم شد

که آن پیر نورانى ، خضر (ع) بود و این نعمت و توفیق ، به برکت رضا و

دعاى مادر یافته است.

یکی بگه به مولا .....داره دیرمیشه برگرد

باید نوع دیگر بخوانیمت و بجوییمت

عمری حاضری بودی که غایب نامیدیمت

عمری ما چشم براه و شما دور دور....

چقدر بیراهه رفتیم

وقتی در غیبت همیشگی ما در کلاس وفای به امام

شما حاضر حاضر و ما غایب همیشگی

وقتی چشم به جاده امدن شما داشتی و

ما فقط فریاد که بیا....


تسکین بده قرار دل بی قرار را 
با ندبه تازه کن غم دوری یار را 

اَینَ السَبیل ؟ اَشرِق الیَّ بنورکَ..
تا در میان راه بیابم دیار را 

تنها نشسته ، خسته ، پریشان و ناامید ، 
چشمم به راه ، تا که ببینم سوار را

یک عمر خوانده ام "اَرِنِی الطَلعَهَ الرَشید...
در خواب لااقل بده این افتخار را 

انت الرسول ، اَنتَ اَمیر اِنـَّکَ الغَدیر .. 
برگرد از حرا و بکش ذوالفقار را 

کَم اَستَغیث "اینَ ؟ مَتی ؟ لَیتَ ... " سَیّدی !
پایان بده جدایی چشم انتظار را

آنقدر جمعه های نبود تو بوده است
زیر سوال برده حساب و شمار را
**
ای گل بگو که فصل شکوفایی ات کجاست ؟ 
گم کرده ام میان زمستان بهار را

باید وسط هفته بیایی اقا

دیریست که جمعه های ما تعطیل است...

انگاه که فرمودی....

پیامبر اسلام(ص) از خداوند تبارک وتعالی در یک حدیث قدسی چنین نقل کرده اند

که خداوند فرمود :

آماده ام کرده ام برای :
1- هر هول و هراسی : لا اله الا الله

2-هر هم و غمی: ماشاء الله
3-هرنعمتی: الحمدلله
4-هرحاجتی: الشکر الله
5-هرگناهی: استغفرالله
6-هر مصیبتی: انا لله و انا الیه راجعون
7-هر تنگنایی: حسبی الله
8-هرقضا وقدری: توکلت علی الله
9-هر دشمنی: اعتصمت بالله
10-هر طاعت ومصیبتی : لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
11-هر چیز شگفت آوری: سبحان الله

"ودر هر زمان صلوات بر محمد و آل محمد فراموش نشود"

وخدایا مثل همیشه ات برما مگیر وقتی تنها

در گشوده درتو بود

وما به خطا تمام درهای بسته را که امتحان

کردیم تازه فهمیدیم.....

برما مگیر وقتی اول و اخر تو بودی

وقتی همیشه بودی

وقتی تنها تو میتوانستی

وقتی ......

اما ما....

ببخش اینهمه ازمون خطا را

ببخش اینهمه فراموشی را

ببخش که دیرمیفهمیم و زود فراموش میکنیم

ببخش که ....

حالا میتوان فهمید که حکمت انکه خود را همه جا

بخشنده مهربان خواندی

که عاشقترین بودی که ماندی بخشیدی چشم پوشیدی

که صبرکردی

که هزار قدم به یک قدم

که پرده ی ابرو ندریدی

که چرا اینهمه سکوت کردی و.....

و دانم که خدایی تنها ترا سزاست

الهی العفو.......

ایام حزن و ماتم ...


فرمانده عشاق ، دل آگاه حسین است          بیراهه مرو ! ساده ترین راه حسین است

از مردم گمراه جهان راه مجویید                نزدیک ترین راه به الله حسین است



زائر حسين اگر در آتش هم باشد نجات مى يابد

سيد بن طاووس عليه الرّحمه از محمد بن احمد بن داوود نقل كرده است كه مى گفت :

من همسايه اى داشتم كه او را على بن محمد مى گفتند. گفت كه من هر ماه يك مرتبه

به زيارت امام حسين (ع ) مى رفتم . و چون سنّم بالا رفت و جسمم ضعيف شد مدّتى

به كربلا نرفتم ، و بعد از مدّتى پياده روانه شدم ، و در مدّت چند روز به كربلا

رسيدم ، زيارت كردم و نماز خواندم و چون به خواب رفتم ديدم كه حضرت

امام حسين (ع ) از قبر بيرون آمده و به من مى گويد:

چرا مرا جفا كردى ؟ و قبل از اين به من نيكوكار بودى !

گفتم اى سيّد جسمم ضعيف شده است و پايم بى قوّت شده است و در اين وقت

ترسيدم كه آخر عمر من باشد چند روز راه آمده ام تا به زيارتت رسيده ام و

روايتى از شمابه من رسيده است مى خواهم از شما بشنوم ، فرمود: بگو!

گفتم كه روايت مى كنند كه شما فرموده ايد: هر كه به زيارت من آيد در حيات خود

من او را بعد از وفاتش زيارت مى كنم .

فرمود: كه بلى من گفته ام و اگر او را در آتش جهنّم بيابم از آتش او را بيرون

مى آورم .

بحارالانوار ج 101 ص 16 - المستدرك ج 2 ص 324.

شهادت سالار شهیدان و اصحاب ان حضرت تسلیت باد

هل من ناصر وارث برپاست

نکند دیر شود

کل ارض.....

http://parsiblog.com/PhotoAlbum/graphichadith/fbd0379ee94cd55453f926ae43fa8ba7.jpg

مولای من !

به خداوندی خدا خوب میدانستند شما کیستی؟

هم شما را هم پدرتان را هم جدتان را هم مادرتان را .....

مگر هم انان نبودند که به مخالفت با کلام جدتان برخواستند

مگر هم انان عهدنشکستند

حرمت خانه تان را هم که....

سیلی بر رخسار مادرتان نزدند

دست پدرتان را مگر انان نبستندکه به خیال تباه بیعت گیرند

یامگر انهمه ظلم درمورد خاندانتان از انان سرنزد

مگر هم انان نبودند که کینه ی عدل پدرتان را بر دل گرفتند و...

ما هم شما را میشناسیم ارباب

سالهاست پای روضه هاتان مینشینم

سینه میزنیم

عزداریم

اما ....

اماراستش نمیدانم از درسهای عاشورایتان چقدر درس گرفتم

اصلا میدانم چه درسهایی دارد؟

فهمیدم ایا هل من ناصرتان فریاد همه ی تاریخ است؟

که کجا باید یاری گرشد که انکه یاریمان میکند انکه ره به سلامت به مقصدمان میرساند

جزصراطی نیست که شمایید؟

فهمیدیم نماز عاشورایتان چقدر درس داشت که اقامه کردید؟

که شهادتتان جز برای ان نبود که نماز به پا کنیم؟

که دین بماند؟

راستی لحظه ای هم نیاندیشیدیم که تشنگی عاشورا برای چه بود

که شما بزرگترین نعمت بودید

که باید برای رسیدن برای درک کردن برای عاشق شدن تشنه بود

انقدر تشنه که دیگر سیرابی جزشهادت نباشد

ارباب من !

خطا رفتیم

وباز ندانستیم که چرا سفره ی کرامت شمااینهمه گسترده است

طعام میدهید و اینهمه فراوان است سفره های احسانتان...

مولای عاشقان یاریمان کن

که عاشق شویم که بفهمییم که شهید شویم

که لبیک گوییم بر هل من ناصر وارثت که عدالت میگستراند به یاری خیل عاشقان

اللهم عجل لولیک الفرج

عرفه یعنی.......

http://ghorany.com/images/arafe.jpg

درهایش هیچگاه بسته نمیشود

هیچ تفاوتی میان انانکه به درگاهش می ایند هم نیست

بخشش هم که همه را شامل میشود و عظیم است

وگاه درمیان روزهای روزگار

روزهایی ندایی به گوش میرسد که اسیر لحظه های روزگار شدگان را

دچار فراموشی شدگان را

انان را که دنبال فرصتی میگرند فرامیخواند

که ای اهل زمین درهای استجابت و توبه گشوده است باز ای

و عرفه یعنی چون کلام ادم نبی

جز تو خدايی نيست

كار بدی كردم و بر خود ظلم نمودم

اينك به گناه خود اعتراف می‌كنم

مرا ببخش كه تو بخشنده و مهربانی

ویعنی شناخت

شناخت خدایی که مهربان است

شناخت خود

خودی که عصیان کرد و اینک اعتراف به عصیان دارد

http://asrupload.ir/img/images/ghorban-5.jpg

بعدانکه ادمی به سبب عهدشکنی برگوشه ای از زمین فرو امد

ازمونهای ادمی شروع شد

وروزی رسید که ازمون عظیم در پیش بود

واینک خلیل خدا بود که به ازمونی سخت ازموده میشد

قربانگاه بود و قربانی فرزند به دستانش

وغوغا بود که پیروز ادمیست و اطاعتش و یا دلبستگیها و .....

وخیلی بود و قربانی که به قربانگاه رفت و خنجری که نبرید به اذن

وخنجرشاید نبرید که ازمونی عظیمتر.....

ودرگردش روزگار

کاروانی با هفتادو دو تن قربانی

به همراه همه دلبستگیها از پیرو جوان ونوجوان تا شش ماهه ای ....

واینجاست که ادمی سجده شد

واینجاست که میشود

که تنها خدامیداند

که ادمی بالامیرود تابدانجا که پای ملک مقرب از ان فراتر نمیرود

واینجاست که عشق و بندگی با همه ی بزرگیش جلوه میکند

وقربان است و قربانی

وچه قربانی عزیزترو بزرگتر از قربانی کردن نفس بردرگاه بی نیاز

مددی یا رب